سفر به دیار فاطمه معصومه 3
امروز صبح که از خواب پا شدیم بابایی رفته بود تهران تا به کاراش رسیدگی کنه خاله فخری هم رفته بود اداره ما هم صبحانه خوردیم و با آقا سید حسن رفتیم حرم حضرت معصومه توی راه یه بسته قرار بود ببریم خونه عموی ریحانه و فاطمه بدیم بسته رو دادیم و تا رسیدیم حرم دوباره عموی ریحانه تلفن کرد و گفت ظهری باید بیاین اینجا ما منتظرتونیم که ظهر بعد از نماز رفتیم اداره خاله فخری و همگی با هم رفتیم خونه عموی ریحانه اونجا هم خیلی بهمون خوش گذشت و بعد از اونجا رفتم کمی خرید کردیم و بعد رفتیم خونه خاله فاطمه که اونجا خیلی به زهرا سادات خوش گذشت برای اینکه بچه ها اومده بودن چادر عروس انداخته بودن روی سر زهرا سادات و زهرا ...
نویسنده :
مامان حمیده
11:53